مدیریت دانش
دانش: تعاریف متعددی برای دانش وجود دارد، حقایق، تجربیات و احساساتی که در اختیار یک فرد یا گروهی از افراد است.بخشی از دانش از اطلاعات بدست می آید ولی بسیار غنی تر و با مفهومتر از اطلاعات است، دانش شامل آشنایی، هوشیاری و درکی است که از تجربه یا مطالعه بدست می آید و ناشی از مقایسه، ایجاد اتصال بین موجودیت هاست.برخی از صاحب نظران بینش و معرفت را نیز در تعاریف خود دخیل می کنند.در یک سازمان دانش غالبا شامل اطلاعات کاربردی، ظرفیت موثر و دانش فنی است.
مدیریت دانش: خلق و در پی آن مدیریت محیطی که به واسطه آن خلق دانش، اشتراک، یادگیری، ارتقا، ساختاردهی و استفاده از دانش به منظور ایجاد منفعت و سود سازمان و مشتریان آن، مورد حمایت و تشویق قرار گیرد.
استخراج دانش: آشکار سازی، تبدیل و کد کردن دانش پنهان و ذهنی به قوانین موجودیتهای معین و وارد نمودن آن به یک پایگاه داده.
قوانین دانش(Knowledge codification):فرایند تبیین و ثبت دانش به اشکال ساخت یافته تر، به طور معمول این فرآیند شامل استخراج دانش ذهنی از یک متخصص، آشکار سازی آن و قرار دادن آن در چارچوب و فرمتی است که به توزیع و درک آن کمک نماید.بالاترین سطوح ثبت دانش اغلب در نرم افزار های کامپیوتری دیده می شود.
مدیر دانش: یک نقش با مسئولیتهای طراحی و عملیاتی برای طراحی، پیاده سازی و فعال کردن طرحهای مدیریت دانش.
نقشه دانش: فرآیندی که توسط آن مشخص می شود سرمایه های دانش در یک سازمان در کجا هستند و جریان های دانش در این سازمان چگونه عمل می کنند، همچنین ارزیابی ارتباطات بین دارندگان دانش می تواند منابع، جریانها، محدودیتها و اتلاف دانش مورد انتظار را ترسیم نماید.
بازار دانش: بازاری برای خرید، فروش و داد وستد دانش. اینگونه بازارها اغلب امکانتی برای اعلام نیاز و ارائه پیشنهادات و همچنین برگزاری حراج و خرید و فروش دانش را فراهم می کند.
دانش صریح: حالتی از دانش که مستقل از دارنده یا دارندگان آن است و می تواند به سادگی منتقل شود، مانند مستندات، فیلم و ...
دانش ضمنی: در مورد دانش ضمنی دو تعریف ارائه شود:
1- دانش که توسط کاربر یا کنترل کننده آن مستند و به دانش آشکار تبدیل نشده است.
2- دانش یا لم هایی که افراد در ذهن دارند و در مقایسه با دانش آشکار بیان و نوشتن ان مشکل است، این نوع دانش شامل مهارت ها، تجربیات، بینش ها، قضاوتها و ادراکات است.
ارزیابی مدیریت دانش: فرآیند ارزیابی و ممیزی که از کیفیت و قابلیتهای مدیریت دانش در یک سازمان به عمل می آید. یک ایزار معمولی ارزیابی عموما دارای یک سری پرسشنامه هاست که سعی در شناخت قابلیتهای موجود و قابلیتهای مطلوب دارد.
دانشکار: فردی که همکاری او با کل سیستم از طریق دانشهایی است که در اختیار دارد یا طی فرآیندهای کاری با آن درگیر است. این گروه از افراد از نظر عملکرد در تضاد با افرادی هستند که کارشان معمولا فیزیکی است و یا از رویه های از پیش تعیین شده با گستره تفکر و تصمیم گیری کم عمل می گنند. و یا فردی که نقش او بر توانایی او در دستیابی به دانش و استفاده از آن متکی است.
تعريف مديريت دانش از نگاه دست اندرکاران مديريت
تعريفي که نظريه پردازان از مديريت دانش ارائه مي نمايند، ما را در شناخت هرچه بيشتر آن ياري مي دهد.
· چارلز آرمسترانگ: مديريت دانش عبارت است ارتقاء خاصيت رسانايي سازماني به منظور بهبود توانايي ها در جلب مشتري، بدين منظور بايد مکان، زمان و حالتي ايجاد کرد که اعمال و راهبردهاي معقولانه را که در رفتار ما تأثير مي گذارند، تشويف کند.
· لاري پروساک: مديريت دانش، تلاشي براي آشکار کردن دارايي پنهان در ذهن اعضاء و تبديل کردن اين دارايي به دارايي سازماني است تا همه کارکنان سازمان به آن دسترسي داشته باشند (پروساک، 1998).
· توماس داونپورت: مديريت دانش عمليات کشف، سازماندهي و خلاصه کردن دارايي اطلاعات است. به شکلي که معلومات کارکنان را بهبود بخشد (داونپورت، 1998).
· شانون: مديريت دانش قصد دارد تا دسترسي به دانشي که پيوسته در حال تغيير است، دانش عيني و دانش ضمني يا دانش نهفته در اذهان افراد را فراهم کند و با ايجاد "خرد" توانايي در نوآوري و قدرت مقابله با بحرانها را افزايش دهد (شانون، 2001).
· پل کوئينتاس: مديريت دانش فرايند ايجاد، جذب، بکارگيري مجدد دانش، دانش فردي و سازماني است. تأکيد اين تعريف بر فرايند است (کوئينتاس، 2000).
· جنيفر راولي: مديريت دانش در اصطلاح مفهومي يک نمونه است و در اصطلاح تخصصي، مجموعه اي از راهکارها و اعمالي است که در پاسخ به نيازهاي سازمانها شامل جوامع و دولتها در جامعه مبتني بر دانش قرن بيست و يکم پديد آمده است (راولي، 2003).
· عباس حري: در مديريت دانش، کتابخانه با دانش توليد شده افراد که بروز عيني يافته اند، يعني دانش عيان سر و کار دارد. کتابداران در انجام فعاليتهاي اين قسمت از کار کتابخانه بايد نسبت به همه ضعفها و قوتهاي توليد دانش از جنبه معرفت شناسي، زبان شناسي، فن آوري، اقتصاد و جامعه شناسي آگاهي داشته باشند. کتابداران با مسائلي از اين نوع که چه دانشي توليد شده، چه کساني توليد کرده اند و اين توليد چگونه صورت عيني يافته است سر و کار دارند (حري، 1384).
· هوبرت سنت آنگو: مديريت دانش عبارت است از ايجاد ارزش از دارايي هاي پنهان شرکت. زماني اين هدف تأمين مي شود که بتوانيم توانايي هاي سازماني و فردي را به گونه اي پرورش دهيم که در ايجاد، تبادل و گردآوري دانش، توانا باشند. اين امر مستلزم آن است که براي افراد بشر، ارزشي بالا قائل شويم.
· آلوين تافلر: انسان دانش را مديريت نمي کند. بر عکس، اين دانش است که انسان را اداره مي نمايد.
· کريس آرگريس: هنر مديريت، مديريت دانش است. مديريت دانش به اين معناست که ما به تنهايي افراد را مديريت نمي کنيم. بلکه بيشتر دانش است که آنها را اداره مي کند. مديريت به معناي ايجاد شرايطي است که افراد را به توليد دانش معتبر و پذيرش مسئوليت فردي، قادر سازد.
مفاهيم اساسي و تئوري ها در مديريت دانش
براي درک بهتر مديريت دانش، دانستن مفاهيم اساسي و تئوري هاي مهم در اين زمينه لازم و ضروري است. تحقيقات انجام شده در اين بخش، چارچوب خوبي را براي درک بهتر مديريت دانش در زمينه موضوعي علوم اطلاع رساني و فن آوري اطلاعات فراهم مي آورند. در اين بخش با زمينه هاي موضوعي زير آشنا مي شويم:
· دادهها
دادهها واقعيتهاي عيني و مجرد در مورد رويدادها هستند. سازمانهاي نوين، معمولا دادهها را در يك سامانه فنآوري اطلاعات ذخيره ميكنند. شركتها، مديريت دادهها را از نظر كمي بر حسب ظرفيت سرعت و هزينه ارزشيابي ميكنند، همه سازمانها به انواع دادهها احتياج دارند. دادهها مواد خام و عناصر مورد نياز براي تصميمگيري به شمار ميآيند.
· اطلاعات واژه "inform" در انگليسي به معناي "شكل دادن" بوده و "information" نيز به معني شكل دادن بينش و ديد دريافتكننده اطلاعات است. اطلاعات در واقع نوعي پيام به شمار ميآيد. اين پيام ميتواند به شكل مدركي مكتوب و يا غيرمكتوب باشد. اطلاعات همانند پيام، از يك فرستنده ارسال شده و به وسيله يك گيرنده دريافت ميشود. دريافت اطلاعات به اين معني است كه درك گيرنده نسبت به مسائل تغيير كند و داوريها و رفتارهاي او دگرگون شود. دريافتكننده اطلاعات ميتواند مشخص كند كه دريافتيهاي وي واقعا اطلاعات بوده و او را تحت تأثير قرار داده است يا خير.
در سازمانها، اطلاعات از طريق شبكههاي نرمافزاري و سختافزاري جابجا و توزيع ميشوند. اطلاعات برخلاف دادهها، معنيدار هستند؛ به قول پيتر دراكر: داشتن ارتباط و هدف، ويژگي اطلاعات است. اطلاعات، نه تنها داراي قابليت تأثيرگذاري بر گيرنده است، بلكه خود نيز شكل خاصي دارد و براي هدف خاصي سازماندهي ميشود.
دادهها زماني به اطلاعات تبديل ميشوند كه ارائهدهنده آنها معني و مفهوم خاصي به آنها ببخشد. با افزودن ارزش به دادهها، در واقع آنها را به اطلاعات تبديل ميكنيم.
· دانش
دانش از اطلاعات و اطلاعات از دادهها ريشه ميگيرند. تبديل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود بشر است. اين تبديلها از طيف واژههاي زير كه در انگليسي همگي با حرف "C" شروع ميشوند، صورت ميپذير:
o مقايسه (Comparison): اطلاعاتي كه در مورد شرايطي خاص داريم، چه تفاوتي با اطلاعات مربوط به شرايط يادگيري دارد؟
o عواقب (Consequences): از اطلاعات موجود، چه استنباطي ميتوان براي تصميمگيري و اقدام كرد؟
o ارتباطات (Connection): اين بخش از دانش چه ارتباطي با ديگر بخشها دارد؟
o گفت و گو (Conversation): آشكار است كه اين عمليات دانشآفرين، بين انسانها صورت ميگيرد. ما معمولا دادهها را در پروندههاي آماري و مبادلات و اطلاعات را در پيامها مييابيم. اما دانش را از افراد يا گروههاي آگاه و حتي از روندهاي سازماني بدست ميآوريم. دانش از طريق رسانهاي مثل كتاب و مدارك و يا از شخصي به شخص ديگر چه به صورت گفت و گو و چه به شيوه شاگرد و استادي گسترش مييابد.
دليل ارزشمند دانستن دانش، عمليتر بودن آن در مقايسه با دادهها و اطلاعات است. از دانش ميتوان در تصميمگيريهاي مؤثرتر در مورد راهبردها، رقبا، مشتريان، كانالهاي توزيع، توليدات و چرخههاي حيات خدمات استفاده كرد.
· تجربه
دانش، با گذشت زمان از راه تجربيات كسب شده از دورههاي آموزشي، مطالعه كتابها و آموزش غيررسمي، گسترش يابد. تجربيات، به كارها و رويدادهاي گذشته باز ميگردند. تجربه و تخصص دو كلمه مربوط به هم بوده و معادلهاي فارسي واژههاي "experience" و "expert" در انگليسي هستند.
مجرب و متخصص به كساني اطلاق ميشود كه در زمينهاي خاص، از دانشي عميق برخوردار هستند و با تمرين و تجربه آموختهاند و در مقاطعي خاص به دليل بروز شرايطي خاص، در عمل آزموده و آبديده شدهاند.
داونپورت، تامس اچ (1379). مديريت دانش. مترجم حسين رحمانسرشت. تهران: نشر ساپكو.
· مرور کلي در مديريت دانش
يكي از عوامل كليدي در قرن 21 در شركت هاي دانش آفرين تأكيد بر اطلاعات و دانش است. تأكيد كسب و كار امروزي در اينگونه شركت ها برخلاف گذشته، توانايي جذب، مديريت و استفاده دانش و اطلاعات براي توسعه كارآيي و خدمت بيشتر به مشتري ها و مديريت رقابت بين شركتها است. مديريت دانش ابزار مهم براي سازمانها جهت مديريت بهتر اطلاعات و مهمتر از آن دانش است. برخلاف ديگر روشها، مديريت دانش هميشه به راحتي تعريف نميشود. زيرا دربردارنده دامنهاي از مفاهيم، رفتارهاي مديريتي، فنآوريها و فعاليتها است كه همه آنها زير چتر مديريت دانش قرار ميگيرند.
Gupta, Jatinder N. D. (2008). An overview of knowledgemanagement. Knowledge management: concepts, methodologies, tools, andapplications.
· تفاوت اطلاعات و دانش
اطلاعات، دادههاي پردازش شده موجود در رايانهها هستند كه به دليل تأثير گسترده فنآوري اطلاعات و جهاني شدن، به طور فزايندهاي براي همگان قابل دسترس است. اما درباره مفهوم اطلاع تعابير ضد و نقيض زيادي وجود دارد و صاحب نظران، اين اصطلاح را به عنوان يك فرايند، كالا، صنعت و ... نيز به كار بردهاند.
بلكر اطلاع را به اين صورت تعريف ميكند: چيزي كه به كمك آن ميتوانيم از ميان مجموعه امكاناتي كه نسبت به آنها چيزي نميدانيم، دست به انتخاب بزنيم.
اما دانش، درك، آگاهي يا شناختي است كه در خلال مطالعه، تحقيق، مشاهده يا تجربه و در طول زمان به دست ميآيد و يك گام بعد از اطلاعات قرار دارد، يعني دادهها (اطلاعات خام) با پردازش در رايانه به اطلاعات تبديل ميشود كه اين اطلاعات براي همه مساوي و يكسان است و در مرحله بعد، برداشت و استفادهاي كه از اين برونداد يا اطلاعات ميشود، دانشي است كه توليد ميشود. پس دانش متكي به اطلاعات است و امروزه اگر به دانش توجه بيشتري ميشود به دليل توليد زياد و گسترده اطلاعات است كه براي غلبه، كنترل و استفاده صحيح از آن، راهي جز تبديل آن به دانش نيست، چرا كه افراد در رويارويي با انفجار اطلاعات، به راحتي نميتوانند به اطلاعات صحيح و مناسب خود براي دانش ورزي و خردورزي در زمان مناسب دست پيدا كنند. پس دانش را ميتوان اينگونه تعريف كرد: دانش، درك، آگاهي يا شناختي است كه در خلال مطالعه، تحقيق، مشاهده يا تجربه نسبت به جهان بيروني در فرد ايجاد ميشود.
براي درك تفاوت ميان داده، اطلاعات و دانش، و همچنين تشخيص جايگاه آنها در فرايند تفكر به حيات در اينحا الگوي فرايند توليد دانش آورده شود:
بيت (Bit) ---> بايت (Byte) ---> داده (Data) ---> اطلاع (Information) ---> اطلاعات ويژه (Intelligence) ---> دانش (Knowledge) ---> خرد (Wisdom)
الگوي فرايند توليد دانش (فتاحي، 1381)
در سازمان دانش آنچه افراد درباره مشتريان، توليدات، فرايندها، خطاها و موفقيتهاي سازماني خود ميدانند، تعريف ميشود. دانش ميتواند در پايگاههاي اطلاعاتي، بخشهاي اداري و يا ديگر منابع داخلي و خارجي سازمان وجود داشته باشد. دانش سازماني در طول زمان به دست ميآيد و سازمان را قادر ميسازد تا به درك عميقتري نائل شود و با زيركي و ذكاوت كه از مشخصههاي خرد است تشكيلات سازماني خود را رهبري كند. خرد وقتي در سازمانها به دست ميآيد كه دانش جديد را همراه با تحولات، تجربيات و تخصصهاي گروهي به كار گيرد و از دانش به وجود آمده براي به كارگيري فنآوري لازم در سازمان و براي رسيدن به هدفهاي برنامهريزي شده با اشتراك مساعي همه بخشها استفاده كند.
· انواع دانش
دو نوع دانش وجود دارد: عيني و ضمني. دانش عيني دانشي است كه به روشني تدوين و تعريف شود و به سادگي و بدون ابهام بيان گردد و در پايگاه اطلاعاتي كدگذاري و ذخيره شود. دانش ضمني يك دانش غيرآشكار است كه درون شخص وجود دار و در بيشتر مواقع توصيف و انتقال آن مشكل است. دانش ضمني شامل آموختههاي درسي، آگاهي، قضاوت، قواعد كلي و الهام است. شايد بتوان گفت كه دانش ضمني همان اطلاعات ويژه يا منحصر به فردي است كه در الگوي فرايند دانش بعد از اطلاع جاي گرفته است.
دانش، ناملموس و اندازهگيري آن مشكل است و در ضمن استفاده از آن، تغيير ميكند و افزايش مييابد و در يك زمان مشابه ميتواند به وسيله پردازشهاي متفاوت استفادههاي گوناگوني از آن بشود. غالبا داراي عمر طولاني است و به طور معمول در سازمانها وجود دارد و تأثير شگرفي بر سازمان ميگذارد. مك درمات براي دانش شش ويژگي قائل است:
1- دانش حاصل فعاليت بشر است؛
2- دانش حاصل تفكر است؛
3- دانش فيالبداهه ايجاد ميشود؛
4- دانش حاصل خرد جمعي است؛
5- دانش به شيوههاي مختلف ميان افراد جامعه اشاعه مييابد؛
6- دانش جديد بر پايه دانش قديمي به وجود ميآيد.
مديريت دانش در سازمانها
سازمانها به چند دليل علاقهمند به مديريت دانش هستند. زيرا كه تأكيد سازمانها بر چگونگي انجام دادن كار و تجربيات افراد و مهارتهاي آنهاست. از طرفي محققين معتقدند كه دانش، نقش مؤثري در اقتصاد امروز دارد. سازمانها با استفاده از مديريت دانش مؤثر، قادر به ارائه بهتر خدمات هستند.
اگر در سازمان فقط اطلاعات اشاعه يابد، دانش افزايش نخواهد يافت. يافتن افراد صاحب دانش در سازمان هم زمانبر است و هم كار آساني نيست. بنابراين لازما است نظام مديريت دانش، افراد متخصص و ماهر را شناسايي كند.
آنچه نظام مديريت دانش بايد انجام دهد، برقراري ارتباط ميان افرادي است كه با هم بينديشند و زماني را براي اشتراك افكار و ديدگاههايي كه به نظر ميرسد براي ديگر اعضاي گروه مناسب است اختصاص دهند.
· مديريت دانش و سه نظريه
در حال حاضر درباره مديريت دانش سه نظريه وجود دارد:
1- مديريت دانش وابسته به فناوري اطلاعات كه در اين نظريه مديريت دانش عمدتا به فنآوري اطلاعات و شبكههاي رايانهاي مربوط ميشود. به طوري كه اگر شبكههاي رايانهاي گسترده شود و وسايل ارتباطي به آن اضافه شود، همكاري گروهي ايجاد ميشود و افراد تمايل به يافتن اطلاعات و دانش مييابند.
2- در اين نظريه بيشتر به نيروي انساني به عنوان يك منبع مهم انساني با تأكيد بر فرهنگ سازمان و كار گروهي است.
3- در اين نظريه به منظور ارزيابي، ثبت آگاهي و مهارتهاي سازماني (دانش) به توسعه فرايندها تأكيد ميشود. فرايندي كه به استفاده از فناوري اطلاعات الزامي ندارد.
- Vonkrogh, G. "Care in Knowledge Creation". CaliforniaManagement Review, Vol. 40. No. 3 (1999).
· دانش سازماني
وان كروخ، دانش سازماني را داراي چهار ويژگي زير ميداند:
1- بينظير بودن: هر شخصي در سازمان دانش پايه را بر اساس برداشت شخصي كه از اطلاعات درون و برون سازماني به دست ميآورد، در اختيار دارد. علاوه بر اين دانش سازماني بر اساس گذشته تاريخي و تجربيان و مهارتهاي جمعشده خود سازمان شكل ميگيرد. بنابراين دو گروه يا دو سازمان به شيوه يكسان، فكر و عمل نخواهند كرد.
2- نادر و كمياب بودن: دانش سازمان حاصل مهارتها، آگاهيها و روشهاي كاري كارمندان است. زيرا آن كاركردها به دانش و تجربيات گذشته و اخير سازمان بستگي دارد و بر اساس دانش قبلي همين سازمانها به وجود ميآيد.
3- ارزشمند بودن: دانش سازماني جديد، باعث بهبود توليدات، فرآيندها، فنآوريها يا خدمات ميشود و سازمان را قادر ميسازد كه رقابت و كارآيي خود را ادامه دهد.
دانش جديد به سازمانها كمك ميكند تا با رويكردي جديد به حل مسائل و مشكلات خود بپردازند و خود را با تغييرات فنآوري مرتبط هماهنگ نمايند و آنها را با روشي درست براي تسهيل كاركرد و خدمات سازماني خود به كار گيرند.
4- غيرقابل جايگزين بودن: يعني دانش سازماني به وجود آمده در يك سازمان، قابل به كار گيري در سازمانهاي ديگر، به عنوان جايگزين، نيست، چرا كه همان كاركردها، تجربهها و افراد، نميتوانند در جاي ديگر دوباره تكرار شوند.
بر اساس مطالب بالا دانش سازماني يك منبع راهبردي است، لذا سازمانهايي كه آرزو دارند به رقابت ادامه دهند و پويايي خود را حفظ كنند بايد ساز و كارها را براي ضبط دانش مربوط توسعه دهند و آن را به طور دقيق، دائمي، مختصر و به موقع به همه افرادي كه به آن نياز دارند، برسانند.
· جنبه هاي عملي و نظري مديريت دانش
در دهه آخر قرن بيستم شاهد ظهور زمينه موضوعي جديدي در قلمرو نظام هاي اطلاعاتي بوديم كه به نام مديريت دانش شناخته شد.
اين موضوع يكي از بحث انگيزترين موضوعات در ميان دانشگاهيان و كارشناسان در نظام هاي اطلاعاتي و مديريت منابع انساني محسوب ميشود (پروساك، 2001). در اين زمينه موضوعي، تحقيقات، پروژهها، مجلات، كتابها و دائرةالمعارفها و مقالات زيادي نوشته شده و كنفرانسهاي زيادي برگزار گرديده است.
براي توسعه نظامهاي مديريت دانش سرمايهگذاري و فعاليتهاي زيادي صورت پذيرفته است. از جمله اين فعاليتها:
1. شكلپذيري گروهي از دانشورزان به نام Communities of Practice كه عملكرد اين گروه و سازمان مربوط به آنها ميتواند با اشتراكپذيري دانش گسترش يابد.
2. تأكيد روي فرايند خلق و كاربرد برنامههاي مديريت دانش و نظامها بعنوان منابع سازماني
3. تأكيد روي فنآوري بعنوان عاملي قدرتمند براي مديريت دانش
Land, Frank (2008). Theoretical and Practical Aspect of KnowledgeManagement. Knowledge Management: Concepts, Methodologies, Tools, andApplications.
· مدل هاي موفقيت آميز مديريت دانش
علوي و لايدنر (2001) نظامهاي مديريت دانش را به عنوان نظامهاي بر مبناي فنآوري اطلاعات تعريف كردهاند. اين نظام براي پيشبرد فرايندهاي سازماني خلق، ذخيره، بازيابي و اشاعه و كاربرد دانش مورد استفاده قرار ميگيرند. آنها مشاهده كردند كه نه تنها همگي پيشگامان مديريت دانش، فنآوري اطلاعات را بعنوان راه حل بكار ميگيرند، بلكه آنها فنآوري را به عنوان حامي مديريت دانش ذكر ميكنند.
ماير (2002) مفهوم فنآوري اطلاعات را براي نظام مديريت دانش با نام نظام فنآوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) تعريف ميكند. اين نظام شامل فعاليتهايي نظير: خلق، ساخت، تشخيص، تسخير، كشف، انتخاب، ارزشگذاري، سازماندهي، اتصالدهي، فرمولهبندي، تصويرسازي، اشاعه، نگهداري، مراقبت، پالايش، دسترسي و جستجو است.
اشتاين و زواس (1955) نظام حافظه سازماني (OMIS) را به عنوان فرايندها و اجزاء ضروري فنآوري اطلاعات براي تسخير، ذخيره دانش خلق شده گذشته و براي تصميمگيريهاي آينده تعريف ميكنند.
علوي و لايدنر (2001) نظام مديريت دانش و ابزارهاي نظام مديريت دانش را بر اساس "مراحل و سيكل زندگي" دانش طبقهبندي ميكنند. اين مدل چهار مرحله دارد:
- خلق دانش
- ذخيره دانش
- بازيابي دانش
- اشاعه دانش
- كاربرد دانش
مارويك (2001) نظام مديريت دانش و ابزارهاي اين نظام را با استفاده از مدل SECI نوناكا (1994) طبقهبندي ميكند:
- جامعهپذيري
- برونيسازي
- تركيب
- درونيسازي
Jennex, Murray E. (2007). Knowledge Management Success Models. Knowledge Management: Concepts, Methodologies, Tools, and Applications.
· موانع ايجاد مديريت دانش در سازمانها
1- كمبود روابط انساني در سازمانها كه سبب افزايش دانش ميشود.
2- عدم ارتباط صحيح ميان مديريت دانش و راهبردهاي سازماني
3- روشن نبودن ارزش دانش و مديريت دانش و ارزيابي نادرست از كمكي كه دانش ميتواند به سازمان عرضه دارد.
4- عدم ارزش فراگير در تلاشهاي مديريت دانش
5- وجود مشكلات مهارتهاي شفاهي در سازمان
· موانع ايجاد مديريت دانش از ديدگاه داونپورت
الف.ديدگاهسازماني
1-اتلافوقت، لزوم كار فشرده و هزينه زياد
2- تحميل كار اضافي از سوي مديريت دانش
3- محدوديت در فنآوري نظامهاي مبتني بر دانش
4- مشكلات استخراج اطلاعات از متن
5- افزايش بيش از حد اطلاعات
6- دشواري كدگذاري دانش ضمني
7- لزوم فرهنگ نيرومند مثبت براي ايجاد چرائي نظارت
8- احتمال ارسال پيام نادرست از سوي مسئولان دانش و مدير اطلاعاتي
ب. ديدگاه اعضاء و كميته دانش
1- تلاش فردي براي اندوختن دانش به اميد پاداش
2- ترس از انتقاد و اتهام از سوي مديريت و همطرازان
3- فقدان احترام براي ديگر رشتهها
4- در صورت عدم احترام، اعتماد و اهداف مشترك، معكوس شدن تلاشها
5- كارهاي اضافي كه متوجه كارمندان بخشها خواهد شد.
Chinging Lang, Joscphine, "Managerial Concoms inKnowledge Management" Journal of Knowledge Management. Vol. 5. 2002.
يمين فيروز، موسي (1382). دانش و مديريت دانش در سازمانها.
ج. ديدگاه فردي:
1- بيميلي به اشتراك اطلاعات
2- دانش منبع قدرت، پيشرفت يا پاداش و مجازات است.
3- رقابت ميان افراد حرفهاي
4- دريافت پاداش براي دانش كاربردي
5- احساس ارزش و منزلت ناشي از مهارت
· جلوگيري از موانع ايجاد و كاربرد مديريت دانش و خلق دانش جديد
1- مطمئن ساختن كارمندان از بيان انديشههاي خلاق بدون ترس از انتقادات مغرضانه
2- تشويق كارمندان به داشتن ديد انتقادي نسبت به روشها و تصورات پذيرفته شده درباره روشها و توليدان سازمان
3- به وجود آوردن دانش معرفتشناسي
4- ترويج شايستهسالاري
5- اختصاص بخشي از زمان به افراد براي انجام دادن فعاليتهاي مورد علاقهشان
6- تشويق به استراحت و تفريح در محيط كاري مطلوب
· مديريت دانش و فن آوري اطلاعات
به كار گيري فنآوري اطلاعات براي سازماندهي دانش و اشتراك آن نيازي مبرم است. با استفاده از فنآوري، شركتهاي آي.بي.ام و شركت نفت انگلستان توانستند به اشتراك دانش بپردازند. در سازمانها فنآوري اطلاعات به تنهايي نتوانسته است مشكلات مديريت دانش را حل كند.
در طي بيست سال اخير، صنعت آمريكا بيش از يك تريليون دلار بر روي فنآوري سرمايهگذاري كرده است. تحليلي كه درباره سرمايهگذاري روي فنآوري اطلاعات انجام شد نشان داد كه هيچ رابطهاي ميان سرمايهگذاري فنآوري اطلاعات و عملكرد شركتها وجود ندارد (ميلز، 1998).
سازمانها در حال حاضر با توجه به تغييرات موجود در محيط، به چرخه سريعتري از توليد دانش نياز دارند. درك و شناخت دانش به منزله نيروي اصلي با استفاده از توسعه فنآوري دو برابر شده است. و سازمانهايي را بوجود آورده است كه به محيط و فضاي جديدي از دانش ميانديشند كه در آن كاركنان با مهارت و تأثيرپذيري بيشتري كار ميكنند. طرفداران صنعت فنآوري اطلاعات اين باور را گسترش دادهاند كه ارتباط افراد از طريق رسانههاي الكترونيكي منجر به انتقال بينش و دانش آنها به يكديگر ميشود.
بخش عمده فعاليتهايي كه به نام مديريت دانش انجام ميشود، بر پايه اطلاعات است.
· سازمان هاي فعال در عصر ديجيتال
· اشتراک دانش
· مديريت دانش در وب
· طبقه بندي دانش
· درک حافظه سازماني
· ارزيابي فن آوري اطلاعات براي مديريت دانش
· يکپارچگي دانش خارجي
· فرايندهاي نوآوري
· عوامل موفقيت نظام هاي مديريت دانش
· مديريت دانش بعنوان ابزار الکترونيکي يادگيري
· مديريت دانش بعنوان يک مرجع تئوري براي يادگيري الکترونيکي
· ماوراء مديريت دانش: معرفي نظام هاي مديريت يادگيري
هدف
اگر به آرمان صنعت برق توجه كنيم اين آرمان در بعد نيروي انساني در بردارنده تامين برق مطمئن ، پايدار و اقتصادي است . براي تحقق آرمان هاي صنعت برق ، نياز به تحولي وسيع و عميق در جنبه هاي مختلف نيروي انساني داريم بطوريكه با توجه به شاخص هاي نيروي انساني مطرح شده در آرمان صنعت برق مانند شاخص هاي آموزشي و توانايي و .... مي توان دريافت كه دانش سازماني و كاركنان آن ، كانون اصلي كاركرد هاي سازماني به شمار مي آيند .
پيتر دراكر در كتاب خود تحت عنوان جامعه پساسرمايه داري اين مفهوم از دانش سازماني را مورد تاييد قرار مي دهد : مهمترين منبع اقتصادي ، يعني ابزارهاي توليد ، ديگر سرمايه يا منابع طبيعي و يا نيروي كار نيستند ، اين منبع اقتصادي "دانش "است و خواهد بود .
بسياري از مديران شركتها اكنون اين واقعيت را دريافته اند كه دانش بخصوص دانش مبتني بر اطلاعات ، ميتواند اسلحه اي بسيار پرقدرت و راهبردي در كسب و كار به شمار رود . اين دانش يك دارايي سازماني است كه سازمان را قادر مي سازد به رقابت هاي سازنده و معنا داري دست يابند .
همه اين زمينه هاي و عوامل باعث شده اند كه توجه سازمان ها به اهميت دانش سازماني و چگونگي مديريت آن معطوف شود . از ديدگاه دانش بنيادي ، فلسفه وجودي صنعت برق ايران نياز به تخصص گرايي يا به عبارت ديگر وجود يك سازمان براي خلق و بكارگيري دانش در حوزه برق بوده است . شركت هاي برق با بهره گيري از طيف گسترده اي از متخصصان از رشته هاي مختلف مانند برق ، فيزيك ، الكترونيك ، صنايع ، مديريت ، رايانه ، مالي ، اطلاع رساني و غيره آنها را به تخصص گرايي در حوزه برق وادار مي نمايد . كاركرد يك سازمان يكپارچه سازي دانش متخصصين مختلف در راستاي يك هدف واحد مي باشد . بنابراين دور از انتظار نيست كه سازمان ها با گذشت زمان به نهادهاي توانمندي در حوزه تخصصي خود تبديل مي گردند ، هدف نظام هاي مديريت دانش تاثيرگذاري بر خلق ، ذخيره ، بازيابي ، انتقال و بكارگيري دانش در جهت توانمند تر ساختن سازمان در راستاي فلسفه وجوديش است .
به همين دليل معاونت منابع انساني و تحقيقات شرکت مادر تخصصي توانير مشغول مطالعه بر روي ابعاد اين موضوع يعني مديريت دانش است كه به مرور اجرا خواهد شد . به اين معنا كه در مرحله اول بايد مشخص كنيم كه شركت به چه دانشي احتياج دارد و چه مقدار از اين دانش بايد از بيرون شركت تامين شود و به چه ترتيبي بايد اين كار را انجام شود، به عبارت ديگر شركت مادر تخصصي توانير براي رسيدن به درك بهتري از آنچه مي داند ، آنچه بايد بداند و اينكه در اين باره چه بايد بكند در تلاش است .
عمده ترين نقش را در اين مراحل معاونت هاي منابع انساني شركت ها به عهده دارند چرا كه آنها بايد ابعاد اين دانش را مشخص كرده و آن را به اشتراك بگذارند تا در دسترس همه كاركنان قرار گيرد .
مديريت دانش: ابزارها و فن آوري ها
عناوين بعضي از ابزارها و فن آوري هاي گوناگون در زمينه مديريت دانش که متخصصين و دانشگاهيان تمايل به استفاده از آن را دارند عبارتند از:
· ICT و نظام هاي مديريت دانش (ICT and Knowledge Management Systems)
· اينترانت و يادگيري سازماني (Intranet and Organizational Learning)
· جريان دانش (Knowledge Flow)
· همکاري رقابت آميز (Coopetition)
· مدل مديريت دانش تحت وب (Web-based Knowledge Management Model)
· هستي شناسي مديريت دانش (Knowledge Management Ontology)
· فن آوري و مديريت دانش (Technology and Knowledge Management)
توسعه مديريت دانش و متدولوژي طراحي
معماري مفهومي و چارچوب مديريت دانش، خواننده را با فهم جامعي از ظهور توسعه فناوري اطلاعات و فرايندهاي پژوهشي در زمينه مديريت دانش آشنا مي سازد.
موضوعات مورد بررسي در اين زمينه شامل:
· فن آوري در مديريت دانش
· طراحي مهندسي مديريت دانش
· پست الکترونيک و خلق دانش
· مراحل نظام هاي مديريت دانش
· نظام هاي مديريت دانش
· پشتيباني اينترنت براي نظام هاي مديريت دانش
· فرايندهاي مديريت دانش
· وب مفهومي سازماني
· مدل موفقيت آميز مديريت دانش
· شکل گيري استراتژي مديريت دانش
· عوامل موفقيت آميز براي اجراي ERP
کاربرد مديريت دانش
مديريت دانش کاربرد و استفاده فراوان دارد. کاربردها و موقعيت هاي مختلف مديريت دانش هميشه مورد توجه متخصصين بوده است. چنانچه در توسعه فرايندها و برنامه هاي مختلف از آن استفاده نموده اند.
بخشي از کاربردهاي مديريت دانش به شرح زير است:
· پروژه مديريت دانش بر پايه فن آوري اطلاعات
· استفاده مجدد از دانش
· جستجوي اسناد
· موانع اشتراک دانش
· يکپارچگي دانش
· اشتراک دانش مابين افراد
· يکپارچگي دانش، عملکرد و نظام هاي يادگيري
· اثرات مديريت دانش روي تجارت الکترونيکي
· روايت گويي و روايت هاي سازماني
· انتقال دانش در شبکه هاي بين سازماني
مفاهيم اجتماعي و سازماني مديريت دانش
دامنه گسترده اي از تحقيقات مديريت دانش به تأثير اجتماعي و سازماني مديريت دانش در سراسر دنيا مربوط مي شود. عناوين مورد توجه در اين زمينه موضوعي عبارتند از:
· سازمان هاي دانش محور (Knowledge Organizations)
· سرمايه ذهني (Intellectual Capital)
· تجزيه و تحليل شبکه اجتماعي (Social Network Analysis)
· مديريت دانش در عمل: تجربه فن آوري هاي اينفوسيس (Knowledge Management inAction: Experience of InfoSys Technologies)
· مديريت دانش استراتژيک در سازمان هاي عمومي (Strategic Knowledge Management inPublic Organizations)
· کشف "اجتماعات کاري" از طريق تحليل شبکه اجتماعي (Discovering Communities ofPractice Through Social Network Analysis)
· يکپارچگي مديريت دانش و يادگيري الکترونيکي (Integration of KnowledgeManagement and E-Learning)
· يادگيري در سازمان ها (Learning in Organizations)
· يادگيري درباره سازمان از طريق مديريت دانش (Learning about Organization viaKnowledge Management)
مباحث مهم در مديريت دانش
موضوعاتي نظير سرمايه ذهني و مديريت دانش، اجتماع هاي کاري و تئوري اجتماعي مهم و اونتولوژي از مباحث مهم اين زمينه به شمار مي روند. برخي از مباحث مهم در اين زمينه عبارتند از:
· خلق دانش (Knowledge Creation)
· سرمايه ذهني و مديريت دانش (Intellectual Capital and KnowledgeManagement)
· "اجتماع کاري" و تئوري اجتماعي مهم (Communities of Practice and Critical andSocial Theory)
· اشتراک دانش پنهان (Tacit)
· اپيستميولوژي و مديريت دانش
· هستي شناسي در وب: رويکرد خدمت گرايي مديريت دانش در خدمات جمعي
· هستي شناسي (Ontology)
انسان براي معنا دادن به جهان و درك صحيح و جامع از موجودات و در كل هستهاي آن، و نيز توان دستكاري حقايق و شناختهها براي كشف مجهولات، تمايل دارد كه نوعي ساختار را به هستها تحميل كند. به طور مثال، چيزهاي مشابه را طبق خصيصههاي مشترك يا مشابه در مقولههايي جاي دهد و هر مقوله را با واژهاي خاص (مفهوم) وصف كند. مسلم است كه اين مفهومها داراي معناي مطلق نيستند و تعريف و شناخت آنها وابسته به شناخت مفاهيم ديگر است. مثلا در تعريف حيواني خاص ممكن است گفته شود "حيوان گياهخوار از رسته پستانداران كه در مناطق استوايي زندگي ميكند ..." هر يك از مفاهيم مورد استفاده در اين توصيف مانند حيوان، گياهخوار، پستاندار، مناطق استوايي، و نيز مفاهيم تدعيشونده ديگري چون موجود زنده، خوردن، تخمگذاري، و مانند آن، همگي در رابطه با مفاهيم ديگر معنا پيدا ميكنند و آن مفاهيم ديگر نيز به ديگر مفاهيم پيوند ميخورند. بنابراين، كل هستي متشكل از موجوديتهايي است كه به نحوي در ارتباط مفهومي با يكديگرند. اين ارتباطها، شبكهاي در هم تنيده از مفاهيم را تشكيل ميدهد كه كل آن تصويري از هستي را متبادر ميسازد.
دانش در مورد چيزي خاص هميشه بر حسب رابطهها و معاني عميق به علاوه واقعشدگي در زمان و مكان بيان ميگردد. هر چه انسان مفاهيم جديدي از هستي را از طرق مختلفي مانند مشاهده، تجربه، و مانند آن دريافت كند بالطبع مفاهيم جديد در ارتباط با مفاهيم پيشداشته قرار گرفته و اين شبكه مفهومي گسترش مييابد. بنابراين، مطالعه حوزه دانشي خاص به ميزان زيادي به معناي دريافت مفاهيم مربوط به آن حوزه و نيز ارتباط آن مفاهيم با يكديگر و نيز با پيشداشتهها وابسته است.
حال سؤال اين است كه دانش چگونه به شكل بازنموني قوي پديدار ميگردد. انسان براي درك منسجم و نظاميافته جهان هستي - به صورت كلي، به نوعي ساختاردهي و مقولهبندي ميپردازد. از معمولترين مقولهبنديها ميتوان مقولات ارسطو را نام برد. ديدگاهي كه ما امروزه در مورد سلسله مراتب در ردهبندي و باز نمودن دانش داريم نگرشي است كه از ارسطو به ارث بردهايم.
· انتقال دانش بين دانشگاه و صنعت (Knowledge Management Transfer betweenAcademia and Industry)
· امنيت مديريت دانش (Secure Knowledge Management)
· امنيت مديريت دانش در پايگاههاي اطلاعاتي (Secure Knowledge Management inDatabases)
ظهور گرايشهاي جديد در مديريت دانش
برخي از گرايش هاي جديد در مديريت دانش:
· ظهور رشته علمي مديريت دانش (The Emerging Discipline of KnowledgeManagement)
· دانش در فرايندهاي نوآوري (Knowledge in Innovative Processes)
· مديريت دانش در جهانگردي و گردشگري (Knowledge Management in Tourism)
· مديريت دانش بعنوان يادگيري الکترونيکي در آينده (Knowledge Management as theFuture of E-Learning)
· مديريت دانش در سازمان هاي هوشمند (Knowledge Management in SmartOrganizations)
· استاندارد يا معيارهاي متري مديريت دانش (Knowledge Management Metrics
وظايف کارشناس مسئول با عنوان "کارشناس مسئول مديريت دانش"
کمک به اشتراک دانش در سطح گسترده اي از سازمان است . به طوريکه سازمان بداند که چه ميداند وچگونه دانش و تجربياتش را در داخل و خارج از سازمان يا ديگر کارشناسان و ذينفعان به اشتراک بگذارد.
مسئوليت هاي کليدي اين شغل شامل :
-- ترويج و توسعه اشتراک دانش در فرايندهاي شغلي وعملياتي سازمان و سيستم ها ، تقويت ارتباطات ما بين " اشتراک دانش" و" سيستم هاي اطلاعاتي " و توسعه يکپارچگي مابين "سيستم هاي اطلاعاتي" در سازمان ، آسان نمودن پيوسته تبادل اطلاعات يبن سيستم ها.
-- توسعه تجهيزاتي مانند" اتاق هاي فکر يا اتاق هاي کار " براي تسهيل نمودن اشتراک انديشه ها و افکار و کارمابين تيم هاي داخلي سازمان وذينفان خارجي.
-- تامين پشتيباني براي ايجاد و تربيت " انجمن ها يا اجتماع هاي کاري " شامل برگزاري کارگاه هاي آموزشي ، راهنمايي قدم به قدم و برطرف نمودن مشکلات .
-- به اشتراک گذاري تجربيات مابين گروه هاي کاري ، واحد هاي کاري، شبکه ها در مورد روش هاي نوآوري در اشتراک دانش ، شامل آماده سازي مطالعات موردي .
-- نظارت و ارزيابي برنامه اشتراک دانش ، شامل محک زني و ارزيابي برنامه ها و فرصت ها .
-- کمک به اشاعه اطلاعات درباب برنامه اشتراک دانش براي مستمعين يا کاربران داخل و خارج سازمان ، شامل رويدادهاي اشتراک دانش سازماني مانند : مصاحبه ها ، بازديد از سايت ، شرکت در جلسات آموزشي ، تهيه جزوات .
انجام پژوهش هاي مختلف درحوره نظام هاي مديريت دانش:
الف . در راستاي سازمان ، بررسي يک جمع خاص
ب . تحسس محض نظام هاي مديريت دانش
برگزاري سمينارها و کارگاههاي آموزشي
الف . به منظور هدايت و رهنمود سازي بهتر
ب . بسترسازي نظام مديريت دانش در توانير
پروژه هاي مديريت دانش
الف . اجرا يا نظارت بر اجرا
ب . ارائه مشاوره به شرکتهاي حوزه شرکت مادر تخصصي توانير
اجراي نظام مديريت دانش در سطح توانير :
الف. وب سايت
ب. ارائه راهنمايي هاي مکتوب به منظور آگاهي رساني و هدايت پروژه هاي مديريت دانش در سطح شرکت توانير شامل : بولتن هاي مختلف ، وب سايت ، خبرنامه يا گاهنامه ، برگزاري کنفرانس هاي مديريت دانش درسطح توانير.
کنترل بر حسن اجراي پروژه هاي مديريت دانش مثلا نظارت براجراي پروژه مديريت دانش در برق يزد يا برق مازندران .
کنترل و نظارت و ارائه مشاوره برحسن اجراي پروژه هاي مديريت دانش در سطح شرکتهاي صنعت برق .
انتخاب و گزينش وتوسعه مواد کتابخانه اي در حوزه مديريت دانش .